آقا پوریا دلربای ماآقا پوریا دلربای ما، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه سن داره

آقا پوریا ღ جوانـــمرد کوچــــک

خبر خوش ورود یک نی نی کوچولو

یکی یه دونه من           مامانی دیروز صبح دریک هوای سرد پاییزی متوجه شد که خداوند عزیز هدیه ای به او داده است آمدنت واسه مامانی وبابایی مانند غرشی بود که آسمان دلمان را بارانی و باغچه وجودمان را سرسبز کرده است.آمدنت ستودنی است و برای آمدنت سجده شکر میگذارم زیرا آمدنت بزرگترین پدیده زندگی من است و به امید روزی که به دنیا بیایی و نظاره گر روی ماهت باشم راستش از حالا واسه دیدنت لحظه شماری می کنم و ما از امروز دیگه سه نفره شدیم و شما با آمدنتون خانه مان را به قول بابا اکبر که همین الان پیشم نشسته قمبلی بالا میکنی ولی به نظر خودم پرشور و نشاط میکنی. دیگه حالا مطمئنم که یک مادرم و دا...
18 شهريور 1392

اولین های پوریا جون

تو شگفت انگیزی ،هر روز یک کار جدیدی انجام می دهی انگار هر ساعت بزرگ تر می شوی هر حرکت تو هیجان زده ام می کند عزیز من مثل یک فیلسوف دارد دنیا را کشف می کند ،تو داری دنیا را کشف می کنی همین است که با هر حرکت تو ،به خاطر داشتنت خدا را شکر می کنم. 1392/4/21:اولین جایی که رفتی خونه مامان جون بود که رفتی. 1392/4/21: برای اولین بار حمام کردی. 1392/5/3:  اولین مهمونی که رفتی باغ خاله  بود . 1392/5/5: برای اولین بار با چشمهات دنبال دستم می رفتی. 1392/5/6:  اولین رستوران،رستوران نیکان رفتی و  اولین مسجد،مسجد بقیه الله در چهارباغ خواجو بود که رفتی. 1392/5/8:  خونه مادر ...
11 شهريور 1392

آقا پوریا در این لحظه

  در این لحظه که دارم مینویسم گل پسرم در بغلم خوابیده و به آهنگ های عمو پورنگ که براش گذاشتم گوش میده و به مانیتور کامپیوتر خیره شده فکر کنم از وبلاگش خیلی خوشش اومده . پسرم یه کم حالش بده و سرما خورده واین وضعیتش مامان و بابایی را یه کم نگران کرده منم واسه اینکه بی تابی نکنه و آروم بشه واسش آهنگ گذاشتم فکر کنم این آهنگ ها را دوست داره چون اون موقع که هنوز به دنیا نیومده بود براش آهنگ های عمو پورنگ را می گذاشتم به خاطر همین هم الان کاملا داره گوش میده و دست و پا میزنه و هر دفعه ای هم یه لبخند میزنه.     ...
6 شهريور 1392